Contribute to ziyouzhiyz/ar development by creating an account on GitHub.
خبير الاتصالContribute to ziyouzhiyz/ar development by creating an account on GitHub.
خبير الاتصالContribute to gongxiangjz/ar development by creating an account on GitHub.
خبير الاتصالContribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.
خبير الاتصالبخش بخش بودن، بخش بخش سازی، تقسیم کردن به بخش ها یا اجزا، پاره پاره شدگی، تقسیم بچند قسمت یا قطعه، قطعه ... گرفته است؛ در این نمودار، هیچ همترازی رقابتی از گره های همپوشانی کننده در گراف وجود ...
خبير الاتصالپاره - معنی در دیکشنری آبادیس. مترادف پاره. معنی انگلیسی: piece, bit, part, rag, patch, bribe, torn, rent, ragged, catch, crumb, disconnected, fraction, fragment, graft, ingredient, scrap,
خبير الاتصالبپرس. سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی segmentation - معانی، کاربردها، تحلیل، بررسی تخصصی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
خبير الاتصال۰/۵۰۰۰. زبان مقصد . ترجمهکن! بخش بخش بودن، بخش بخش سازی، تقسیم کردن به بخش ها یا اجزا، پاره پاره شدگی، تقسیم بچند قسمت یا قطعه. ترجمه شده با موتور محاورهدر ۰.۰۴۲۴ثانیه. دیکشنری با کمک . segmentation. در دیکشنری. معنیهای
خبير الاتصالContribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.
خبير الاتصالپاره پاره کننده کاغذ سنگین فشرده پاره پاره کننده و فیدر پیچ پاره پاره کننده کاغذ هفتم تثليث ...
خبير الاتصال